و منهم: رئیس علما، و مقتدای فقها، سعید بن مسیب، رحمة الله علیه
عظیم الشأن و رفیع القدر بود و عزیز القوم و جمیل الصبر و وی را مناقب بسیار است در فنون علم از فقه و توحید و حقایق و تفسیرو شعر و لغت و غیر آن و گویند مردی عیار نمای پارسا طبع بود، نه پارسا نمای عیار طبع؛ و این طریقی ستوده است اندر این قصه و محمود به نزدیک جملۀ مشایخ، رضی الله عنهم.
و از وی روایت آرند گفت: «إرض بالیسیر من الدنیا مع سلامة دینک کما رضی قوم بکثیرها مع ذهاب دینهم.»
راضی گرد به اندکی از دنیا با سلامت دینت؛ چنان که راضی شدند قومی به بسیاری آن و رفتن دین ایشان از ایشان؛ یعنی فقر با سلامت بهتر از غنای با غفلت؛ که فقیر چون اندر دل نگرد اندیشۀ زیادت نیابد و اندر دست خود نگرد قناعت یابد و غنی اندر دل نگرد اندیشۀ زیادتی دنیا یابد و اندر دست خود نگرد دنیای پر شبهت بیند. پس رضای دوستان به خداوند بی غفلت، بهتر از رضای غافلان به دنیای پر غرور و آفت و حسرت و ندامت و زلت و معصیت.
پس چون بلا بیاید غافلان گویند: «الحمدلله، که بر تن نیامد»، و دوستان گویند: «الحمدلله که بر دین نیامد.» اگر تن اندر بلا بود چون دل اندر لقا بود بلا بر تن خوش بود و چون دل اندر غفلت بود اگرچه تن اندر نعمت بود، آن نعمت نبود نقمت بود و به حقیقت رضا به قلیل دنیا کثیر دنیا بود و رضا به کثیر دنیا قلیل دنیا بود؛ از آن چه قلیل آن چون کثیر آن است.
و از وی می آید رضی الله عنه که اندر مکه نشسته بود، مردی به نزدیک وی آمد و گفت: «مرا خبر ده از حلالی که اندر او حرام نباشد و از حرامی که اندر او حلال نباشد.» وی گفت، رضی الله عنه: «ذکْر الله حلال لیس فیه حرام و ذکر غیْره حرام لیس فیه حلال.» یاد کرد حق تعالی حلالی است که در وی هیچ حرام نیست و یاد کرد دیگران غیر حلال است؛ از آن که اندر ذکر وی نجات است و در ذکر غیر وی هلاک. و الله اعلم بالصواب.